گویش روستا
گويش مردم گركويه يكي از گويشهاي بازمانده از زبانهاي اوستايي، پارسي باستان، پهلوي،سكايي، پارسيك و سغدي است که امروزه بيشتر در پيرامون كوير مياني ايران بدان سخن گفتهميشود و از آن بنام گويشهاي مياني ايران نام ميبرند. اين گويشها در ميان زبانهايي كه از آنها نامبرده شد، بيشتر از زبان پهلوي مايه گرفته و در برخي از ديوانهاي سرايندگان گذشته مانند بابا طاهرهمداني، مهان كشفي، فايز دشتستاني
از آنها سخن به ميان آمده است.
سيد علي جناب در كتاب الاصفهان مينويسد: «در جرقويه و اواخر رودشت و بعضي از دهاتكوهستاني (كوهپايه) و سدة ماربين نزديك شهر اصفهان و همچنين گز و برخوار، زبان مخصوصيدارند كه ساير مردم نميفهمند. اسم اين زبان ولايتي است و اكثر لغات آن پهلوي است كه عمومزرتشتيان استعمال ميكنند. در قديم شهري در خاك اسپاهان بوده است به اسم پهله و همچنين پهلهبه معني شهر هم ميباشد. شايد زبان شهري را خواستهاند عربي كنند و گفتهاند ولايتي يعنيشهري.»
دكتر سيروس شفقي استاد جغرافياي دانشگاه اصفهان در اين باره چنين نگاشته است: «نشانهايكه از قدمت اصفهان در دست داريم، گويش مردم اصفهان و ديگر روستاها و دهستانهاي اين منطقهاست كه بازماندة اصل و يا دگرگون و ساييده شدة گويشهاي باستاني مانند: اوستايي پارسي باستانو سكايي و زبان پارسي ميانه مانند: پهلوي، پارسيك و سغدي ميباشد و زبان شناسان وپژوهندگان زبانهاي هند و اروپايي با ضبط اين گويشها به خوبي ميتوانند در ويژگيهاي زبانشناسيزبانهاي ايران باستان به بررسي بپردازند بويژه گويشهاي: زفره، زواره، اردستان و پيرامون آن، گزبرخوار و حوالي آن، پيكان جرقويه (گركويه) و پيرامون آن و سده براي دريافت و پژوهش زبانهايكهن داراي اهميت شايان است.»
سرانجام زبان پهلوي در سرزمين گركويه
پس از روايي زبان پارسي دري در شهر اصفهان در زمان سلجوقيان، مردم سرزمين گركويه كهبيشتر آنان همچنان به دين و آيين زرتشتي پايبند بودهاند و همچنين يكدست ماندن مردم اينسامان و دلبستگي آنان به فرهنگ باستاني، انگيزهاي گرديد تا زبان پهلوي همچنان روايي پيشينخود را از دست ندهد و اين روند تا روزگار صفويان كه آيين شيعه آيين همگاني مردم ايران گرديدهمچنان پايدار بوده است. در زمان شاهعباس صفوي بار ديگر اصفهان به پايتختي ايران برگزيده شدو استان اصهفان در پرتو آن رو به آباداني و پيشرفت نهاد و در پي آن سرزمين گركويه نيز كه شاخهاياز راه ابريشم از آن ميگذشت از اين رويداد بيبهره نماند و آباداني خود را بازيافت. آباداني ورواييبازرگاني و كشاورزي در زمان شاهعباس در اين سرزمين، خود انگيزهاي گرديد تا كوچندگاني چون:ميرمحمدحسين كرماني در زمان شاهعباس صفوي و خاندان خليفهسلطان به رهبري ميرزارفيعالدينمحمد در زمان شاهصفي به سرزمين گركويه روي آورده و در آنجا ماندگار گردند. رويآوردن اين خاندانها كه زبان آنان پارسي دري بوده است انگيزهاي شد تا اين زبان در برخي ازروستاهاي گركويه مانند روستاهاي محمدآباد و نصرآباد در باختر و رامشه در جنوب روايي يابدبگونهاي كه تا زمان جنبش مشروطهخواهي در روستاهاي محمدآباد، نصرآباد و رامشه، زبان پارسيدري زبان همگاني مردم اين روستاها گرديد. از سوي ديگر داد و ستد و همسايگي مردم روستاهايجنوبي گركويه مانند: اسفنداران، حارثآباد، فيضآباد، مباركه و احمدآباد با شهرستانهاي شمالياستان پارس نيز ماية گسترش زبان پارسي دري در آنجا گرديد. يكي از نشانههاي هنايشپذيري زبانمردم جنوب گركويه بويژه روستاي اسفنداران از زبان مردم استان پارس، بكار بردن واژة «گي» يا «كي»بجاي «كه» است كه اين واژه در كتاب فارسنامة ابن بلخي بسيار آمده است.
تاخت و تاز افغانها يكي ديگر از انگيزههاي روايي پارسي دري در جنوب گركويه است. در سال1142ه.ق پس از آنكه بيشتر مردم روستاي مالواگرد در جنوب گركويه بدست لشكريان اشرف افغاناز ميان رفتند، گروهي از مردم كرمان و همچنين روستاي جلوان اصفهان جايگزين آنها شدند و زباندري را در آنجا گسترش دادند. كوچ كردن دامداران كوچرو از استان پارس به روستاهاي نصرآباد ومحمدآباد كه بيشتر در زمان افشاريان و زنديان به اين سامان كوچ كردهاند، و زبان آنان پارسي درياست يكي ديگر از اين نمونههاست. در پي گسترش آموزش و پرورش و رسانههاي گروهي پس ازجنگ جهاني دوم، روند گرايش مردم اين سرزمين به زبان پارسي دري افزايش چشمگيري يافت،بگونهاي كه ديري نخواهد پاييد كه واپسين سنگرهاي زبان پهلوي كه جاهايي چون: نيكآباد،حسنآباد، دستگرد، خارا، كمالآباد، يخچال، مزرعه عرب، پيكان، حيدرآباد، سعادتآباد،آذرخواران، حسينآباد، گنجآباد و سيان است نيز گشوده شود. زيرا امروزه بيش از 30% از مردمروستاهاي نامبرده بويژه جوانان و نوجوانان، به زبان پارسي دري روي آوردهاند و گمان ميرود تابيست سال آينده گويش گركويهاي كه يادگار زبانهاي پارسي باستان، اوستايي و پهلوي است نه تنهااز بخشهاي گركوية باختري و خاوري بلكه از همة بخشهاي استان اصفهان رخت بربندد. از اينرو جادارد دستاندركاران و كارگزاران فرهنگي و همچنين فرهنگستان زبان و ادب پارسي براي پربارساختن زبان پارسي و زدودن آن از واژههاي بيگانه، از واژههاي اين گويشها بالاترين بهره را برگيرند تادست كم نشاني از آنها كه ريشه در تاريخ و فرهنگ چند هزار سالة سرزمين كهنسال ايران دارند برايآيندگان بيادگار بماند.
برگرفته از سایت "کویر و بیابان های ایران"